چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۰ ب.ظ
در بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست یا سخن دانسته گوی مرد عاقل یا خموش (حافظ)
سخنوری فن یا هنری ست که به وسیله آن می توان شنونده را اقناع و بر منظور خویش آشنا و ترغیب کرد و سخنوری هنری ست که همه کس به آن نیازمند است و خود به خودی شغل و پیشه نیست، بلکه وسیله ای جهت پیشرفت مقصود است.
سخنور اگر به درستی به شرایط سخنور عمل کند برای عموم بهترین مدرس تهذیب کننده نفوس است و چه بسا، مواقعی می بایست گفتار خود را کتبا تهیه نماید،از همین رو علم ادب و مشق نویسندگی الزامی ست و تسلط بر موضوع و اطمینان از خود، لازمه ی هنر سخنوری می باشد.یک سخنور گذشته از احاطه بر موضوع و زبردستی در سخنوری باید مردم را بشناسد و علم نفس داشته باشد،نکته سنج و زمان شناس باشد و دامنه مطالعاتی خود را اعم از منطق و فلسفه و سیاست و اخلاق و تاریخ گسترش دهد.

قواعد و اصول سخنوری برای یک سخنور می بایست ملکه ی ذهن باشد نه آنکه تنها قصد به یاد آوری آن را در حین سخنوری داشته باشد و در آن لحظه سخنان خود را با آموزه ها تطبیق دهد.
سخنوری،قوس و قزح دادن به کلام نیست،بلکه سخن نیکو گفتن هرچند ساده و بی پیرایه باشد،سخنوری ست و عدم تقلید در جان اثر حاکم است زیرا جذابیت یک سخنور،طبیعت شخص سخنور می باشد.
بهترین سخنور آن است که در بیان قصد سخنوری نکند و نیت آن جلوه گری در کلام نباشد، بلکه تمامی حواس معطوف انجام وظیفقه ی انتقال پیام سخنوری باشد.

سخنور در حضور جماعت هیات خود را به درستی و قاعده می سازد و اگر حواس وی پریش باشد، می بایست اندکی تامل کند تا حواس به جا بیاید، شتاب نکند، نفس بکشد و آرام پیش رود و بدون آنکه تذلل کند، نسبت به شنوندگان مودب و متواضع باشد و کلامی ادا نکند،دلیل بر آنکه آنان نادان هستند و تا می توان نباید از خود سخن گفت و ادعای راستگویی و بی غرضی کند، فریاد نکشد و به سرعت سخن نگوید و شمرده سخن گوید، لحن، صوت، اشارات، حرکات و نگاه خود را مراقبت کند.
حتی المقدور از نوشته ی خود سخنوری نکند.در سخنوری علمی تشریفاتی و گاهی در سخنوری قضایی خواندن از روی نوشته جایز است و در سخنوری سیاسی کمتر و در سخنوری منبری هیچ گاه جایز نیست.
سخنوری آن است که سخن تعلیم دهنده،دلپسند و مهیج باشد، هم مغز را راضی کند، هم گوش را خوش آید و هم دل را تصاحب کند.
سخنور می بایست معانی لطیف پسندیده را به ترتیب صحیح در لفظ و عبارت فصیح، ساده،روان و خوش آهنگ در بیاورد و از عبارات طولانی و عالمانه و فضل فروشی بپرهیزد.

بلندی سخن از بزرگی روح بر می آید.استحکام سخن از متانت خلق،دلپذیری سخن از طبیعی بودن و مهیج و موثر بودن سخن از دل است.رنگ و روغن سخن از قوت تخیل گوینده و درستی سخن از مطالعه بسیار امکان پذیر است و سخنوری که افکار و معانی بدیع ندارد،به آرایش لفظ و عبارت می پردازد.سخن می بایست از جهت معنی و لفظ و لحن و اشارات با مقتضای زمان و مکان و احوال اشخاص موافق باشد و همچنین با موضوع تناسب داشته باشد.
بازی با الفاظ کلام در سخنوری چنان است که طبیب به بالین بیمار به جای معالجه ادبیات ببافد و وکیل در محضر قاضی به جای دفاع از جان ومال موکل شاعری نماید. سخنور تا حدالامکان می بایست قوه تفهیم خود را افزایش دهد و مطلب را روشن ادا کند.

دلنشین شدن سخن آن است که گفتار با آنچه شنوندگان به آن دلبستگی دارند متناسب باشد.اموری که مردم به آن دلبستگی دارند ثروت است و شهرت،نام نیک و شرافت،تمتعات و لذایذ،امور ذوقی و عواطف و مانند آن ها.
سخن که موافق ذوق و سلیقه عقیده شنونده باشد برای او دلنشین است.
سخن هرچه متنوع تر باشد دلنشین تر است.
سخنور می بایست نیک نفس،خیرخواه و خوش نیت باشد.عواطف نیکو داشته باشد.